لينك ها و مطالب مفيد در ارتباط با جلسات دوره ي تدوين مجتمع فني(به كمك همه ي دوستان نيازمنديم!)

گفتگو با سايه

مطالب زير براي آشنايي بيشتر و مطالعه ي نقد فيلم "گفتگو با سايه" و احياناً (اگر خيلي به كپي رايت اعتقاد ندارين!) براي دانلود فيلم قرار داده شده:

منابع: پروس  - نصير بوشهر
البته فيلمبرداري اين فيلم خيلي مورد نقد يا تحليل قرار نگرفته!
--------------------------------------------------------------------------------------------

**1** نگاهی به فیلم "گفتگو با سایه" اثر خسرو سینایی

شلاق به سایه

سینمای ایران همواره در پی شانه خالی کردن از به تصویر کشیدن زندگی شخصیت های تأثیر گذار در عرصه های مختلف ومتفکرین معاصر بوده است. جسارت نزدیک شدن به این مقوله در کمتر کارگردان ایرانی یافت می‌شود. هاله‌ی تقدس و یا خط قرمزهای ساختگی پیرامون این شخصیت‌ها را شاید مهم‌ترین عاملی باید دانست که سینماگران ایران را کمتر مایل به سرمایه‌گذاری در این امر می کند. شاید هم تنبلی های خاصی که حوصله‌ی تحقیق و پژوهش در ابعاد مختلف زندگی یک شخصیت معاصر می‌طلبد، سدی در این راه باشد. البته پرداختن به زندگی شخصیت‌های تاریخی هم کمتر در سینمای ایران جایگاهی به خود اختصاص داده و اگر هم چند فیلم در این ژانرتولید شده محصول کوتاه کردن سریال های تاریخی بوده که قبل از آن از طریق تلویزیون به نمایش در آمده‌اند. این تفکر چه در سینمای قبل از انقلاب و چه در سینمای بعد از انقلاب بر سینماگران ایرانی حاکم بوده است. بر این اساس تا کنون هیچ اثر قابل اعتنایی را نمی توانیم به یاد آوریم. "جهان‌پهلوان تختی " تنها نمونه از فیلم هایی است که به این موضوع پرداخته که شاید تقدیر مایل نبوده این تنها فیلم هم به سرانجام برسد و در نیمه راه "علی حاتمی " کارگردان این فیلم زندگی را بدرود گفت . با مرگ علی حاتمی این پروژه به دست "بهروز افخمی" سپرده شد و به هر شکلی بود این فیلم کامل شد، اما در مجموع نتوانست انتظارات را برآورده سازد . به هر حال با مرگ "علی حاتمی" سینمای ایران تنها کارگردانی را که به تاریخ معاصر علاقه‌مند بود از دست داد .
سال‌ها پس از این ماجرا، شایعه‌ای بر سر زبان‌ها افتاد مبنی بر این‌که "خسرو سینایی" در حال ساخت فیلمی‌ست که بر اساس زندگی "صادق هدایت" شکل گرفته است. صادق هدایت به عنوان شاخص‌ترین نویسنده ایران ودارا بودن پر رمز و رازترین زندگی خصوصی، موضوع جذابی بود که می‌توانست نام هر کارگردان ایرانی را همچون نام هدایت جاودان سازد. به هر حال این فیلم با عنوان "گفتگو با سایه " و بر اساس تحقیق و پژوهش "حبیب احمد‌زاده" ساخته شد. نام حبیب احمد‌زاده، سه ضلع این مثلث را کامل کرد، مثلثی که با نام هایی چون صادق هدایت ، خسرو سینایی و حبیب احمدزاده شکل گرفت و همین بر جذاب بودن موضوع افزود. ادعای هفت سال تحقیق به روی زندگی هدایت و نگاهی واقع بینانه و بدون تعصب، دلیل دیگری بود تا هر علاقه‌مند به ادبیات ، سینما و تاریخ معاصر را به سینما جذب کند. شایعه‌ی عدم مجوز به این فیلم از سوی ارشاد و اکران های خصوصی از دیگر عواملی بود که هر علاقه‌مندی را برای دیدن این فیلم تشنه می ساخت.
جسارت نزدیک شدن به هدایت برای دست اندرکاران این فیلم قابل ستایش بود. جسارتی که می‌توانست هدایت را به دور از تمام تعصبات و شیفتگی‌ها، کینه‌ها و دشمنی‌ها نشان دهد و چهره‌ای واقعی را که در خور نام و شأن مطرح ترین نویسنده‌ی ایران در ادبیات جهان است به نمایش در آورد. چهره‌ای که پس از نیم قرن خاموشی، هنوز در پرده ای از ابهامات قرار گرفته و نزدیک شدن به او بدون پیش داوری و تعصب، خطر در جا زدن در عقاید قبلی و یا افتادن از سوی دیگر دیوار را در پی دارد. به هر حال خسرو سینایی این خطر را پذیرفت. اما این روی خوش سکه بود که با دیدن فیلم به یک باره روی دیگر خود را نشان داد.
"گفتگو با سایه " را می‌توان از دوجنبه مورد بررسی قرارداد :
1ـ موضوع فیلم
این فیلم بر اساس زندگی صادق هدایت و با محوریت دو ایده شکل گرفته: زندگی و آثار هدایت.
براساس ادعای سازندگان آن، تحقیقی هفت ساله پیشتوانه‌ی ساخت این فیلم است، تحقیقی که مدعی است نگاهی واقع بینانه و علمی دارد ، اما از همان ابتدا تکلیف خود و بیننده را روشن می کند.
الف: زندگی هدایت
عشق به دختری فرانسوی به نام "ترز" تنها نکته‌ی قابل اعتنا در زندگی پنجاه ساله هدایت است که محققین این فیلم توجه خود را به آن معطوف کرده‌اند. بر اساس این عقیده، تمام کنش‌ها و واکنش‌های روحی‌ـ روانی، اجتماعی و ادبی هدایت متأثر از شکست در این عشق می‌باشد. گوشه گیری و انزواطلبی، نا تمام گذاردن تحصیل در فرانسه، بازگشت به وطن، سفر به هند، بازگشت به فرانسه و ردپای زنی لکاته در تمام آثار هدایت و سرانجام میل به خودکشی در ضمیر تمام شخصیت‌های داستانی از تبعات عشق نافرجام هدایت به ترز است که محققین این فیلم به کشف و بزرگ‌نمایی آن پرداخته‌اند. تحمیل این عقیده چنان با شدت و قاطعیت صورت می‌گیرد که بیننده را وادار به واکنش منطقی می‌سازد که آیا به راستی "عشق" فی نفسه چیز بدی‌ست؟ و مهم‌تر آن‌که آیا این شکست تنها عامل شکل‌گیری شخصیت هدایت است؟
متأسفانه پیش داوری و تأکید بیش از حد به اولین نتیجه در تحقیقات، راه را برای کشف دیگر عواملی که در زندگی هدایت نقش داشته‌اند سد کرده است. اگر سازندگان این فیلم نگاهی دقیق به زندگی هدایت داشتند و گرفتار قضاوت عجولانه نمی‌شدند، می‌توانستند عوامل دیگری را که در شکل‌گیری نظام فکری و فلسفی، روحیات نفسانی، روابط اجتماعی و سلایق ادبی هدایت نقش داشته‌اند، در تحقیقات خود لحاظ کنند. به عنوان نمونه به چند مورد که در زندگی هدایت به عنوان نکاتی تأثیرگذار قابل پیگیری‌ست، اشاره می‌کنیم .
1ـ پرورش یافتن درخانواده ای اشرافی و صاحب منصب که همگی اهل ذوق و هنر و سیاست بودند
2ـ اعزام جهت ادامه تحصیل به بلژیک و فرانسه و پای نهادن به دنیای مدرن و آشنا شدن با مکاتب فکری و هنری اروپا
3ـ درک شکست مشروطه و روی کار آمدن رضا شاه
4ـ آشنایی با متفکرین غرب و درک بدون واسطه‌ی آخرین نحله های فکری اروپا و در نتیجه در زیر فشار قرار گرفتن بین سنت و تجدد
5ـ مقایسه‌ی اروپای مدرن و ایران عقب مانده در سال های حکومت رضا شاه
6ـ درگیر شدن در ماجرای عشقی دختری فرانسوی به نام "ترز" و شکست این عشق
7ـ آشنایی با زبان پهلوی و تاریخ ایران باستان
8ـ آشنایی با ادیان شرقی به ویژه هند
9ـ درک نظام فکری و فلسفی خیام
10‌ـ وطن پرستی افراطی باقی‌مانده از خانواده و ضدیت با اعراب
11ـ آشنایی با بزرگ علوی، مجتبی مینوی و مسعود فرزاد و تشکیل گروه ادبی "ربعه"
12ـ متأثر شدن از فرار رضا شاه در شهریور 1320 و خوش‌بینی‌به جنبش اجتماعی (هدایت در این سال‌ها فعالانه در جریانات اجتماعی حضور داشت، به طوری که عضو هیئت رئیسه‌ی «نخستین کنگره نویسندگان ایران » در سال 1325 شد.)
13- شکست جنبش روشنفکری و بازگشت دیکتاتوری
14- بازگشت به فرانسه
به طور حتم به فهرست بالا می توان موارد دیگری را افزود که هر یک از زیر مجموعه های دیگری تشکیل شده اند ودر شکل گیری شخصیت هدایت مؤثر بوده‌اند و اکتفا کردن به یک یا دو مورد نمی تواند نتیجه‌ی یک تحقیق علمی باشد. حال چرا سازندگان فیلم به یک مورد بسنده کرده‌اند و تمام زندگی یک شخصیت علمی وفرهنگی را زیر سؤال برده‌اند جای تأمل دارد. با نگاهی به کارنامه‌ی علمی و ادبی صادق هدایت می‌توان دریافت دغدغه‌های فکری هدایت مجال کم‌تری را به او می‌داد تا تمام زندگی خود را وقف عشقی نماید که بیش از دو سال دوام نیاورد.
آموختن زبان پهلوی در هند ـ ترجمه متون پهلوی شامل : زند و هومن یسن ، کارنامه اردشیر بابکان ، گجسته ابالیش ، گزارش گمان شکن ( باید توجه داشت ترجمه و تصحیح این متون، ذهنی ساختار مند و بدون پریشانی فکر را می طلبد )
تحقیقات ادبی شامل: زبان های باستانی ، شناخت دانشِ عامه، فرهنگ عامیانه‌ی مردم ایران
تک نگاری و پژوهش‌ها : فواید گیاه خواری ، پیام کافکا ، ترانه های خیام
سفرنامه : اصفهان نصف جهان
رمان : بوف کور ، حاجی آقا ، توپ مرواری
نمایش‌نامه : مازیار ، پروین دختر ساسان
مجموعه داستان : زنده بگور ، سه قطره خون ، سایه روشن ، سگ ولگرد
ترجمه ها : دیوار ( سارتر ) ، گروه محکومین ، مسخ ( کافکا ) ، جلو قانون ، تمشک تیغ دار ( چخوف )
و بسیار آثار پراکنده و نامه ها و تحقیقات نیمه کاره.
آیا جای این پرسش باقی نمی‌ماند: شخصیتی که یک عشق شکست خورده، او را چنین به بازی می‌گیرد، چگونه می‌تواند این کار نوشت با این تنوع را از خود به جای بگذارد؟
ب : آثار هدایت
یکی از مواردی که فیلم "گفتگو با سایه" بر آن تأکید دارد، این است که تمام آثار هدایت متأثر از عشق شکست خورده به ترز و تأثیر پذیر از سینمای اکسپرسیونیستی آلمان بوده است.
انکار تأثیر سینمای اکسپرسیونیستی بر آثار هدایت تلاشی بیهوده است، اما آیا این تأثیر از ارزش های ادبی داستان‌های هدایت می‌کاهد؟ آیا آثار هدایت صرفأ تقلیدی از سینمای اکسپرسیونیستی است و یا متأثر از آن؟ تأکید بیش از حد به روی این نکته و صرف‌نظر کردن از خلاقیت‌های هدایت در ارائه‌ی روایتی جدید، ظلمی‌ست در حق نویسنده‌ای که با ارائه‌ی زبانی نو، روایت‌هایی تازه را به ادبیات افزوده است . به جز ردپای سینمای اکسپرسیونیستی در آثار هدایت، می‌توان نمونه‌های تأثیر گذار دیگری را در داستان های وی یافت، اما آیا با کشف این موارد، از ارزش های ادبی آثار هدایت کاسته می شود؟
™ شباهت «سه قطره خون » و « گربه ی سیاه » ادگار آلن پو با این تفاوت که اثر هدایت استعاری است ولی « گربه‌ی سیاه » متأثر از سمبولیسم است. (محمد رضا قربانی ، نقد آثار هدایت )
™ «سگ ولگرد» با داستان «کاشتانکا» اثر چخوف در ساختار مشابهت دارد ، ولی هدایت می کوشد با نشان دادن ددمنشی و پستی‌های انسان، او را به حالات غیر انسانی خود آگاه سازد. ( محمد رضا قربانی ، نقد آثار هدایت )
™ «زنده به گور» از « قلب راز گو» ادگار آلن پو تأثیر گرفته است. در آن جا نیز راوی داستان، دیوانه‌ای است که حکایت را با ذهنی پریشان بیان می کند .
در مورد بوف کور نیز عقاید مختلفی وجود دارد که از جمله می توان به چند مورد اشاره کرد :
™ تأثیر بوف کور از کتاب «ریلکه» ( هفت مقاله، جلال‌آل احمد )
™ شباهت بوف کور به رمان « ارلیا» اثر ژراردونروال نویسنده‌ی فرانسوی (دکتر کاتوزیان )
™ اقتباس بوف کور از داستان کوتاه «ماجرای دانشجوی آلمانی» اثر واسکین آیرونیک (دفتر هنر، شماره‌ی شش )
بنابر‌این می‌توان با "پل ریکور" هم عقیده شد که : «تمامی هنر های روایی ، و به ویژه آن دسته که منشاء نوشتاری دارند، تقلیدی هستند از شکلی از داستان که در مراودات روزمره از آن استفاده می‌شود. »
به راستی کدام اثر هنری را می توان یافت که متأثر از سنت‌های پیشین خود نباشد . هر اثر هنری له یا علیه آثار ما قبل خود بوده که گفتمان بین این دو، آیین‌هایی جدید را در عرصه‌ی هنر به وجود آورده است. بنابراین می‌توان به جای خرده گیری‌های بیهوده به نقد آثار هدایت روی آورد، و این چیزی است که ادبیات امروز ایران به آن نیاز دارد.
نکته‌ی دیگری که سازندگان «گفتگو با سایه» بیش از حد به آن پرداخته‌اند، تأثیر عشق نافرجام هدایت است. در این میان به نکته‌ای اشاره می‌کنند که برخاسته از این عشق است. آنها عدد" بیست و چهار" را که نمایانگر مدت زمان آشنایی هدایت و ترز بوده، مبنای نشانه شناسی اعداد در "بوف کور" دانسته‌اند. البته باید گفت اعداد در این رمان دارای اهمیت بسیاری هستند، اما نگاه به این اعداد و رمز گشایی آنها به سادگی آن چه که سازندگان فیلم پنداشته‌اند نیست.
در بوف کور با این اعداد سر و کار داریم :
دو ماه و چهار روز، دو قران و یک عباسی، دو درهم و چهار پشیز، دو دریچه، دو سال و چهار ماه، دو تا کلوچه، دو گوسفند ، ..... چهار دیوار اتاقم ، سراسر زندگیم میان چهار دیوار گذشته است، دایه‌ام توی چهار چوب در ایستاده....
دکتر سیروس شمیسا در کتاب « داستان یک روح » که به شرح و تفسیر بوف کور پرداخته، معتقد است:
« بنیاد کتاب "بوف کور" بر همین عدد "دو" است . دو بخش دارد که هر بخش تکرار دیگری است، هم از نظر ساخت و هم از نظر وقایع و جزئیات و توضیحات و واژگان و جملات. آرزوی پنهان و آشکار راوی، بازگردان این دوئی به یکی است. یعنی بازگشت به عصر اساطیری صدر آفرینش، چنان که در اشاره به زمان‌های دور در آغاز قصه ها می گفتند "یکی بود، یکی نبود" زیرا هنوز مفهوم دوئی نبود و این زمان اساطیری پیش از عصر انشقاق ، عصر حماسه ها و نخستینه هاست. »
و در جایی دیگر می‌نویسد: «... هدایت، انشقاق یک به دو یا وحدت اساطیری را به کثرت دنیوی با عدد دو و مضارب آن نشان داده است. عدد زوج از نظر روانشناسی مؤنث است، مثلاً چهار که رمز چهار عنصر و آرزوی وحدت است مؤنث است، اما سه اصل مذکر است و اجتماع آن دو عدد هفت است که رمز کمال مطلق است. »
بنابراین می بینیم هدایت بسیار ژرف‌تر از آن‌که به تصور درآید از نماد گرایی اعداد استفاده کرده است. متأسفانه نگاه محدود و بسته به هدایت دایره‌ی قضاوت‌های این دوستان را تنگ کرده است .
نکته‌ی دیگری که سازندگان « گفتگو با سایه » بر آن تکیه داشته‌اند، ظهور "ترز" به عنوان زن اثیری و لکاته در "بوف کور" است که مبنای شکل گیری این رمان بر آن پی‌ریزی شده است. حال ببینیم آیا داستان به همین سادگی‌ست؟ بی‌شک "بوف کور" تأویل پذیرترین رمان معاصر در ایران است که تا کنون نظریات گوناگونی بر آن نوشته شده است. در این‌جا دو شرح کوتاه و با دو دیدگاه مختلف به عنوان نمونه می‌آوریم:
"حسن میر عابدینی" در توضیح مختصری در‌باره‌ی بوف کور در «صد سال داستان نویسی ایران » می‌گوید:
«بوف کور داستان شکست یک روشنفکر در دستیابی به پاکی ها و وحشت او از غرقه شدن در روزمرگی‌ها و رجاله بازی هاست . راوی ، در محیطی بیمار گون و خفقان زده ، می خواهد خود ِانگلی ، خود ِ خنزر پنزری را نابود کند تا خود ِ هنرمند ـ همان نیلوفری که در مرداب زندگی ِ مرسوم می روید بی آن که به پلشتی ها آلوده شود ـ امکان زندگی بیابد . اما عوامل روحی و اجتماعی بسیاری در کارند تا خود ِ هنرمند را به قتل برسانند و تداوم ِ پیرمرد خنزر پنزری را امکان پذیر کنند. هنرمند در این سیر و سفر روحی هم دریچه ای رو به تاریخ اساطیری ملت می گشاید و هم به پیچیدگی ها و انشقاق روحی خود به عنوان یک هنرمند پی می برد. او با نقاشی و نوشتن ، به هستی خود معنا می بخشد . اما پیرمرد خنزر پنزری ـ که شاید بتوان او را استعاره ی قراردادها و رسوم سنگواره شده ی جامعه‌ پدر سالاری دانست ـ چون وزنِ مرده‌ای بر سینه‌اش فشار می‌آورد و عاقبت با در آوردن او به لباس خودش ، او را می کشد ....»
"دکتر شمیسا" در «داستان یک روح» معتقد است :
« داستان راوی و معشوقش در بوف کور شباهت زیادی به داستان "آدم و حوا" دارد . سرانجام راوی، زن اثیری ( مار ) را پای درخت سرو چال می‌کند . زیرا در اسطوره ی آدم و حوا، مار بر تنه‌ی درخت پیچیده بود و در این‌جا به ریشه آن باز می‌گردد. مار، کنش آنیماست که پیچیده و مهیب است و به حوا می‌گوید که میوه‌ی ممنوعه ( معرفت نیک و بد ) را بخورد . می توان حوا را همان زن اثیری یا آنیما دانست که دست در دست سایه‌ی آدم یعنی شیطان نفس (پیرمرد خنزر پنزری ) می‌نهد و عروس او می‌شود، به زمین می‌آید و لکاته‌ی "بوف کور" می‌شود.»
نکته‌ی دیگری که در این فیلم به آن اشاره می‌شود، میل به خودکشی در تمام شخصیت‌های داستانی هدایت است. در این‌جا باز هم تأثیر‌گذاری شکست عشقی هدایت را مهم‌ترین عامل در این تفکر دانسته‌اند، بدون آن‌که کم‌ترین توجهی به دغدغه‌های فکری دیگری که فکر و روح این نویسنده را آزار می‌داد، توجه شود. آن‌چه که به نظر می‌رسد انتخاب ساده ترین و دم دست ترین پاسخ هایی است که سازندگان این فیلم در ارتباط با معماهای زندگی هدایت به آن دست یافته‌اند، همین مسئله باعث شده نه تنها از ارزش تحقیقی این فیلم کاسته شود، بلکه یک سویه نگری که در ابتدای فیلم مشهود بود تا پایان فیلم قوت یابد.
معلم شهید دکتر علی شریعتی در « ویژگی‌های قرون جدید » می گوید:
«دوره‌ی اتوماسیون یک دوره‌ی وحشتناک در آینده است، دوره‌ی تمام خودکار شدن دستگاههای تولیدی‌ست، و در آن‌جاست که انسان دور از ماشین و در کنار ماشین ، به یک زندگی مرگ‌بار دچار می‌شود. نوشته‌ی صادق هدایت "س – گ – ل – ل " را بخوانید ، از این دوره سخن می گوید و این دوره را هدایت آن زمان پیش‌بینی می‌کند، دوره‌ای که همه‌ی انسان ها در آرزوی مرگ هستند . »
2ـ ساختار فیلم
بازی نابازیگرانی که نمی‌دانستند نقش شان در فیلم چیست، چون سوهان روح بیننده را آزار می داد. حرکات کلیشه‌ای، دیالوگ‌هایی که با حرکت دوربین ادا می شد ، زل زدن به دوربین و محو تماشای آن شدن، سر تکان دادن‌های بی‌مورد به معنای تصدیق صحبت‌های طرف مقابل، ژست های سینمایی و کلیشه‌ای برای بیان حالات روحی از عواملی بود که نمره‌ی بازیگران این فیلم را به کمترین حد ممکن می‌رساند.
از طرفی دیالوگ‌های طولانی، مکث های بی مورد و سر تکان دادن های اضافه در بین دیالوگ ها ، بارها و بارها نشان دادن نوشته های یک کارت پستال ، از هم گسیختگی و منقطع بودن سکانس های فیلم، معلق بودن فیلم بین دو ژانر سینمایی و پژوهشی ، معلوم نبودن نقش هنرپیشه‌ها، و موارد بسیار دیگری ـ که از کارگردانی چون خسرو سینایی بعید به نظر می‌رسید ـ ارزش این فیلم را پایین آورده است.
عدم استفاده ازفیلم‌نامه‌ای منسجم و تکیه کردن بر یک تحقیق ، بدون آن‌که هیچ زحمتی به خود داده شود تا فیلمی خوش ساخت و قابل اعتنا ساخته شود از دیگر اشکالاتی بود که بر این فیلم حاکم است .
به هر حال آرزوی این‌که سینمای ایران نیز به زندگی چهره‌های شاخص معاصر بپردازد، برآورده شد و ای کاش هنوز در حسرت این آرزو مانده بودیم.
--------------------------------------------------------------------------------------------
**2** سینمای اکسپرسیونیستی آلمان
لينك 1
لينك 2
لينك 3
--------------------------------------------------------------------------------------------

**3** خسرو سينايي


لينك
--------------------------------------------------------------------------------------------

**4** حبيب احمد زاده


لينك
--------------------------------------------------------------------------------------------

**5** دانلود (با مسئوليت خودتون!)

 

PART 1  : Description: لینک مستقیم

PART 2  : Description: لینک مستقیم

PART 3  : Description: لینک مستقیم

PART 4  : Description: لینک مستقیم

 






نظرات:


متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی